محل تبلیغات شما
این قرار بود یه سفر کوتاه و کسل کننده از دانکستر به لندن باشه ولی هرچیزی بود جز اون.
همچی سریع تر از اون بود که بشه توصیفش کرد
توی کتابخونه همو دیدن، برای همین موقع دیدن فوتبال اشنا به نظر میرسیدن ولی توی کافه چیزی بیشتر از اون بودن
احمق بازی درمیورد و پسر بلندتر درستش میکرد 
و میخندیدن طوری که هیچ وقت یادشون نمی موند برای چی میخندیدن
بعد سینما پیش هم بودن 
اولین بوسه ی آخر 
دیگه اون کسی بودش که وقتی گریه میکرد تو بغل کسی جا داشت
و یه زبون خاص باهام ساختن
و وقتی بالای کابینت بود کسی پایین میاوردتش
ولی همه ی اینا با رفتنش به دانکستر تموم شد، همینقدر سریع.

مدرسه رو غیرقابل تحمل تر از این نکنید.

من احساسات زیادی رو زیر بالشم قایم کردم

مثل شعری که شاعرشو فقط به یاد میارم

اون ,کسی ,سریع ,ی ,همینقدر ,ولی ,از اون ,شد، همینقدر ,تموم شد، ,همینقدر سریع ,اون کسی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

#کتاب ؛ یار خوش بیان Arthur's site پایگاه تحقیقاتی دکتر حافظی: نگارش پروپوزال، پایان نامه و مقالات علوم پزشکی اشعار احمد محمود امپراطور gelantventso Rosemary's page فقط برای تو ... SaGhar AnD Korea Robena's receptions داستان های قرآن